در مسیر بی‌انتهای آگاهی، همراهتان هستیم
زیبایی حقیقی از درون
سرچشمه می‌گیرد
آگاهی از عدم‌آگاهی
نخستین و مهم‌ترین قدم از آگاهی است.
Previous
Next
در مسیر بی‌انتهای آگاهی همراهتان هستیم
زیبایی حقیقی از درون سرچشمه می‌گیرد
آگاهی از عدم‌آگاهی
نخستین و مهم‌ترین قدم از آگاهی است.
Previous
Next

کتاب

رهبری از بالای خط: 

رویکردی جدید برای موفقیت پایدار

کتاب «رهبری از بالای خط» ترجمۀ کتاب “The 15 Commitments of Conscious Leadership” است. تمرین کردن و به‌ کارگیری مفاهیم این کتاب کمک می‌کند فارغ از جایگاه شغلی و اجتماعی، «رهبری» به‌معنای منشأ اثر دیدن خود را در زندگی تجربه کنید. این کتاب به شما ترفندهایی برای همراه کردن یا متقاعد کردن دیگران نمی‌آموزد، بلکه مسیری را نشان می‌دهد که بتوانید به‌گونه‌ای دیگر با زندگی در تعامل باشید؛ گونه‌ای از جنس رهبری!

۱۵ پیمان رهبری آگاهانه

تمام‌وکمال مسئولیت پذیرفتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که مسئولیت کامل شرایط زندگی و بهزیستی جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی خودم را بپذیرم. پیمان می‌بندم که از دیگران برای مسئولیت‌پذیری تمام‌وکمال زندگی‌شان حمایت کنم.

 


بر من

پیمان می‌بندم که دیگران و خودم را برای آنچه در دنیا ایراد دارد سرزنش کنم. پیمان می‌بندم که قربانی، شرور یا قهرمان باشم و بیشتر یا کمتر از 100% مسئولیت را بپذیرم.

از طریق کنجکاوی یاد گرفتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که خودآگاهی‌ام را ارتقا دهم. پیمان می‌بندم که هر تعامل را فرصتی برای یادگیری ببینم. پیمان می‌بندم کنجکاوی را مسیری برای یادگیری سریع در نظر داشته باشم.

 


بر من

پیمان می‌بندم خودم را محق بدانم و موقعیت‌ها را به‌گونه‌ای ببینم که گویا بر من واقع می‌شوند. پیمان می‌بندم روحیۀ تدافعی داشته باشم، به‌ویژه هنگامی‌که اطمینان دارم حق با من است.

همۀ احساسات را احساس کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که احساساتم را تا مرز تمام شدنشان احساس کنم. احساسات می‌آیند و من موقعیتشان را در بدنم پیدا می‌کنم و سپس حرکت می‌کنم، نفس می‌کشم و آنها را به کلام درمی‌آورم تا به‌تمامی آزاد شوند.

 


بر من

پیمان می‌بندم در مقابل احساساتم مقاومت کنم، دربارۀ آنها قضاوت کنم و بابتشان عذرخواهی کنم. من آنها را سرکوب می‌کنم، از آنها اجتناب می‌کنم و آنها را پنهان می‌کنم.

با شفافیت و صراحت صحبت کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم آنچه را بگویم که از نظرم حقیقت دارد. پیمان می‌بندم کسی باشم که دیگران در برابر او خودشان را با شفافیت و صراحت ابراز کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم حقایقم (واقعیت‌ها، احساسات، تصورات) را پنهان کنم و به‌گونه‌ای صحبت کنم که امکان دست‌کاری در نتایج را به من بدهد. پیمان می‌بندم به طرف مقابلم گوش ندهم.

غیبت را ریشه کن کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم غیبت کردن را پایان دهم، با افرادی که با آنها مسئله‌ای دارم مستقیم صحبت کنم و دیگران را ترغیب کنم تا با کسانی که با آنها مسئله یا مشکلی دارند مستقیم صحبت کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم دربارۀ افراد چیزهایی را بگویم که به خودشان نمی‌گفتم یا نخواهم گفت. پیمان می‌بندم به‌گونه‌ای دربارۀ افراد صحبت کنم که اگر حضور داشتند این کار را نمی‌کردم. پیمان می‌بندم به غیبت کردن دیگران گوش دهم.

تمامیت را در پیش گرفتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم تمامیت را به بهترین شکل در پیش بگیرم، که توجه کردن به همۀ احساسات اصیل، ابراز کردن حقایق تردیدناپذیر، وفادار ماندن به توافق‌هایم و بر عهده گرفتن 100% مسئولیت را در بر می‌گیرد.

 


بر من

پیمان می‌بندم به غیبت کردن دیگران گوش دهم.پیمان می‌بندم با پنهان کردن حقایقم، انکار کردن احساساتم، وفادار نماندن به توافق‌هایم و بر عهده نگرفتن 100% مسئولیت در عدم تمامیت زندگی کنم.

قدردان بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم زندگی‌ام همواره همراه با قدردانی باشد و به‌طورکامل در برابر دریافت و ابراز قدردانی گشوده باشم.

 


بر من

پیمان می‌بندم دربارۀ «متعلقاتم» خودم را سزاوار و مستحق بدانم و هنگامی‌که به شکل دلخواهم مورد قدردانی قرار نگیرم برنجم.

در قلمرو نبوغتان بهترین بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم شُکوه کاملم را ابراز کنم و به دیگران کمک کنم و الهام‌بخش آنها باشم تا به‌طورکامل خلاقیتشان را ابراز کنند و در قلمرو نبوغشان زندگی کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم مانع خودم شوم و پتانسیل کامل خودم را نشان ندهم و این کار را با زندگی کردن در محدوده‌های ناکارایی، کارایی و حتی مزیت و برتری انجام دهم.

سرشار از تفریح و آسودگی زندگی کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم زندگی‌ای سرشار از تفریح، بداهه و خنده خلق کنم. پیمان می‌بندم زندگی را آن‌گونه ببینم که خودش دارد به‌سادگی و راحتی در برابرم شکوفا می‌شود. پیمان می‌بندم با ارج نهادن به آسودگی، نو شدن پیوستۀ چیزها و ریتم‌های زندگی انرژی‌ام را به حد اعلا برسانم.

 


بر من

پیمان می‌بندم زندگی‌ام را جدی ببینم: این زندگی مستلزم کار سخت، تقلا و کشمکش است. من تفریح و استراحت را انحراف‌هایی از اثربخشی و کارایی می‌بینم.

نظر مخالف را بررسی کردن

به وسیله من

پیمان می‌بندم که دیدگاه مخالف داستانم را به همان اندازۀ داستان خودم یا بیشتر از آن درست در نظر بگیرم. متوجه این هستم که دنیای اطرافم را تفسیر می‌کنم و به داستان‌هایم معنی می‌دهم.


بر من

پیمان می‌بندم به حقیقت داشتن داستان‌هایم و معنایی که به آنها می‌دهم باور داشته باشم.

برای تأیید، کنترل و امنیتْ منشأ بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم منشأ تأیید، کنترل و امنیتم خودم باشم.

 


بر من

پیمان می‌بندم براساس این باور زندگی کنم که تأیید، کنترل و امنیتم از بیرون (از افراد دیگر، شرایط و وضعیت‌ها) سرچشمه می‌گیرد.

از هرچیزی به اندازۀ کافی داشتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که احساس کنم از هرچیزی به اندازۀ کافی دارم، ازجمله زمان، پول، عشق، انرژی، مجال، منابع و...

 


بر من

پیمان می‌بندم ذهنیت کمبود داشته باشم، یعنی بخواهم این‌گونه ببینم که در دنیا «به اندازۀ کافی» برای من و دیگران وجود ندارد و درنتیجه باید حواسم باشد که حتماً چیزهایی را که «مال من» است به دست بیاورم و آنها را حفظ کنم.

دنیا را یاور خود احساس کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم همۀ افراد و شرایط را یاورانی ببینم که به شکلی عالی به یادگیری مهم‌ترین چیزها در مسیر رشدم کمک می‌کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم دیگران و شرایط را موانع و اختلال‌هایی بر سر راه به دست آوردن چیزهایی ببینم که بیشتر از هرچیزی می‌خواهم.

راه‌حل‌های همه‌طرف‌برنده خلق کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم برای هر مسئله، مشکل، نگرانی یا موقعیتی که زندگی سر راهم قرار می‌دهد راه‌حل‌هایی همه‌طرف‌برنده خلق کنم.

 


بر من

پیمان می‌بندم زندگی را بازی‌ای با جمع صفر ببینم و برای هر مسئله، مشکل، نگرانی یا موقعیتی که زندگی سر راهم قرار می‌دهد راه‌حل‌های برنده‌ـ‌بازنده خلق کنم.

چارۀ کار بودن

به وسیله من

پیمان می‌بندم چارۀ کار یا راه‌حلی باشم که موردنیاز است: کم بودن چیزی در دنیا را دعوتی ببینم که به آنچه موردنیاز است تبدیل شوم.


بر من

پیمان می‌بندم به نیازمندی‌های دنیا با بی‌اعتنایی یا بیزاری نگاه کنم و هیچ کاری انجام ندهم یا اینکه دیگران را سرزنش کنم.

تمام‌وکمال مسئولیت پذیرفتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که مسئولیت کامل شرایط زندگی و بهزیستی جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی خودم را بپذیرم. پیمان می‌بندم که از دیگران برای مسئولیت‌پذیری تمام‌وکمال زندگی‌شان حمایت کنم.

 


بر من

پیمان می‌بندم که دیگران و خودم را برای آنچه در دنیا ایراد دارد سرزنش کنم. پیمان می‌بندم که قربانی، شرور یا قهرمان باشم و بیشتر یا کمتر از 100% مسئولیت را بپذیرم.

از طریق کنجکاوی یاد گرفتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که خودآگاهی‌ام را ارتقا دهم. پیمان می‌بندم که هر تعامل را فرصتی برای یادگیری ببینم. پیمان می‌بندم کنجکاوی را مسیری برای یادگیری سریع در نظر داشته باشم.

 


بر من

پیمان می‌بندم خودم را محق بدانم و موقعیت‌ها را به‌گونه‌ای ببینم که گویا بر من واقع می‌شوند. پیمان می‌بندم روحیۀ تدافعی داشته باشم، به‌ویژه هنگامی‌که اطمینان دارم حق با من است.

همۀ احساسات را احساس کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که احساساتم را تا مرز تمام شدنشان احساس کنم. احساسات می‌آیند و من موقعیتشان را در بدنم پیدا می‌کنم و سپس حرکت می‌کنم، نفس می‌کشم و آنها را به کلام درمی‌آورم تا به‌تمامی آزاد شوند.

 


بر من

پیمان می‌بندم در مقابل احساساتم مقاومت کنم، دربارۀ آنها قضاوت کنم و بابتشان عذرخواهی کنم. من آنها را سرکوب می‌کنم، از آنها اجتناب می‌کنم و آنها را پنهان می‌کنم.

با شفافیت و صراحت صحبت کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم آنچه را بگویم که از نظرم حقیقت دارد. پیمان می‌بندم کسی باشم که دیگران در برابر او خودشان را با شفافیت و صراحت ابراز کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم حقایقم (واقعیت‌ها، احساسات، تصورات) را پنهان کنم و به‌گونه‌ای صحبت کنم که امکان دست‌کاری در نتایج را به من بدهد. پیمان می‌بندم به طرف مقابلم گوش ندهم.

غیبت را ریشه کن کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم غیبت کردن را پایان دهم، با افرادی که با آنها مسئله‌ای دارم مستقیم صحبت کنم و دیگران را ترغیب کنم تا با کسانی که با آنها مسئله یا مشکلی دارند مستقیم صحبت کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم دربارۀ افراد چیزهایی را بگویم که به خودشان نمی‌گفتم یا نخواهم گفت. پیمان می‌بندم به‌گونه‌ای دربارۀ افراد صحبت کنم که اگر حضور داشتند این کار را نمی‌کردم. پیمان می‌بندم به غیبت کردن دیگران گوش دهم.

تمامیت را در پیش گرفتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم تمامیت را به بهترین شکل در پیش بگیرم، که توجه کردن به همۀ احساسات اصیل، ابراز کردن حقایق تردیدناپذیر، وفادار ماندن به توافق‌هایم و بر عهده گرفتن 100% مسئولیت را در بر می‌گیرد.

 


بر من

پیمان می‌بندم به غیبت کردن دیگران گوش دهم.پیمان می‌بندم با پنهان کردن حقایقم، انکار کردن احساساتم، وفادار نماندن به توافق‌هایم و بر عهده نگرفتن 100% مسئولیت در عدم تمامیت زندگی کنم.

قدردان بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم زندگی‌ام همواره همراه با قدردانی باشد و به‌طورکامل در برابر دریافت و ابراز قدردانی گشوده باشم.

 


بر من

پیمان می‌بندم دربارۀ «متعلقاتم» خودم را سزاوار و مستحق بدانم و هنگامی‌که به شکل دلخواهم مورد قدردانی قرار نگیرم برنجم.

در قلمرو نبوغتان بهترین بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم شُکوه کاملم را ابراز کنم و به دیگران کمک کنم و الهام‌بخش آنها باشم تا به‌طورکامل خلاقیتشان را ابراز کنند و در قلمرو نبوغشان زندگی کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم مانع خودم شوم و پتانسیل کامل خودم را نشان ندهم و این کار را با زندگی کردن در محدوده‌های ناکارایی، کارایی و حتی مزیت و برتری انجام دهم.

سرشار از تفریح و آسودگی زندگی کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم زندگی‌ای سرشار از تفریح، بداهه و خنده خلق کنم. پیمان می‌بندم زندگی را آن‌گونه ببینم که خودش دارد به‌سادگی و راحتی در برابرم شکوفا می‌شود. پیمان می‌بندم با ارج نهادن به آسودگی، نو شدن پیوستۀ چیزها و ریتم‌های زندگی انرژی‌ام را به حد اعلا برسانم.

 


بر من

پیمان می‌بندم زندگی‌ام را جدی ببینم: این زندگی مستلزم کار سخت، تقلا و کشمکش است. من تفریح و استراحت را انحراف‌هایی از اثربخشی و کارایی می‌بینم.

نظر مخالف را بررسی کردن

به وسیله من

پیمان می‌بندم که دیدگاه مخالف داستانم را به همان اندازۀ داستان خودم یا بیشتر از آن درست در نظر بگیرم. متوجه این هستم که دنیای اطرافم را تفسیر می‌کنم و به داستان‌هایم معنی می‌دهم.


بر من

پیمان می‌بندم به حقیقت داشتن داستان‌هایم و معنایی که به آنها می‌دهم باور داشته باشم.

برای تأیید، کنترل و امنیتْ منشأ بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم منشأ تأیید، کنترل و امنیتم خودم باشم.

 


بر من

پیمان می‌بندم براساس این باور زندگی کنم که تأیید، کنترل و امنیتم از بیرون (از افراد دیگر، شرایط و وضعیت‌ها) سرچشمه می‌گیرد.

از هرچیزی به اندازۀ کافی داشتن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم که احساس کنم از هرچیزی به اندازۀ کافی دارم، ازجمله زمان، پول، عشق، انرژی، مجال، منابع و...

 


بر من

پیمان می‌بندم ذهنیت کمبود داشته باشم، یعنی بخواهم این‌گونه ببینم که در دنیا «به اندازۀ کافی» برای من و دیگران وجود ندارد و درنتیجه باید حواسم باشد که حتماً چیزهایی را که «مال من» است به دست بیاورم و آنها را حفظ کنم.

دنیا را یاور خود احساس کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم همۀ افراد و شرایط را یاورانی ببینم که به شکلی عالی به یادگیری مهم‌ترین چیزها در مسیر رشدم کمک می‌کنند.

 


بر من

پیمان می‌بندم دیگران و شرایط را موانع و اختلال‌هایی بر سر راه به دست آوردن چیزهایی ببینم که بیشتر از هرچیزی می‌خواهم.

راه‌حل‌های همه‌طرف‌برنده خلق کردن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم برای هر مسئله، مشکل، نگرانی یا موقعیتی که زندگی سر راهم قرار می‌دهد راه‌حل‌هایی همه‌طرف‌برنده خلق کنم.

 


بر من

پیمان می‌بندم زندگی را بازی‌ای با جمع صفر ببینم و برای هر مسئله، مشکل، نگرانی یا موقعیتی که زندگی سر راهم قرار می‌دهد راه‌حل‌های برنده‌ـ‌بازنده خلق کنم.

چارۀ کار بودن

 

به وسیله من

پیمان می‌بندم چارۀ کار یا راه‌حلی باشم که موردنیاز است: کم بودن چیزی در دنیا را دعوتی ببینم که به آنچه موردنیاز است تبدیل شوم.

 


بر من

پیمان می‌بندم به نیازمندی‌های دنیا با بی‌اعتنایی یا بیزاری نگاه کنم و هیچ کاری انجام ندهم یا اینکه دیگران را سرزنش کنم.

ویدیوهای آموزشی

آشنایی با مثلث نقش‌بازی

پانزده پیمان رهبری آگاهانه

احساسات جنسی در محل‌کار را می‌خواهید چه‌کار؟

مجله آگاهی

با مجله آگاهی همراه شوید

همراهان مدرسه آگاهی